چشمانات راز ِ آتش است.
و عشقات پيروزيي ِ آدميست
هنگامي که به جنگ ِ تقدير ميشتابد.
و آغوشات
اندک جائي براي ِ زيستن
اندک جائي براي ِ مردن
و گريز ِ از شهر
|
|
|
که با هزار انگشت
|
|
|
بهوقاحت
|
پاکيي ِ آسمان را متهم ميکند.
کوه با نخستين سنگها آغاز ميشود
و انسان با نخستين درد.
در من زندانيي ِ ستمگري بود
که به آواز ِ زنجيرش خو نميکرد ــ
من با نخستين نگاه ِ تو آغاز شدم.
:: موضوعات مرتبط:
عاشقانه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 568
|
امتیاز مطلب : 47
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17